یادداشت های یک جادوگر

کتاب..... :).؛). همه چیز اینجا یه شوخیه،به انتهای خوشمزگیه یه بستنی قیفی

یادداشت های یک جادوگر

کتاب..... :).؛). همه چیز اینجا یه شوخیه،به انتهای خوشمزگیه یه بستنی قیفی

یادداشت های یک جادوگر

دانا تو نشنیدی این داستان/ که برگوید از گفته باستان/ که گر دو برادر نهد پشت پشت/ تن کوه را باد ماند به مشت».

فردوسی حکیم🌿

#صدای_اتحاد

تا بینهایت و فراتر از آن.





پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

ظلم نمیدانم چندم، پدر

شنبه, ۱۰ مهر ۱۴۰۰، ۰۶:۳۳ ب.ظ

پدری هست که بچه هاش میخوان چندروز چند روز ازش نگهداری کنن،یکی ،همون پسر بزرگه،,میگه ۱۵روز پیش من،بقیه اش باشما،یکی ،پسر کوچیکه،میگه سه ماه پیش هر دخترش من کاری ندارم،اون یکی پسر هم که هی خانه نداره!اون دتا پسر دیگه اش هم،حساب نمیکنن،البته اونا دوستش دارن و میخوانش!

اما حرف وسخن من اینه،کاش میدمشان و اونها میگفتم:«اون روز که شما آمدین دنیا،کدام یک از این حرف هارو زد؟!

  • امیر.ر. چقامیرزا

نظرات  (۳)

🌹🌹🌹✌️

پاسخ:
سلام. سلام.سلام:))).
خیلی خیلی ممنونم،گل های متقابل🌹🍀🌻🌼🌸البته چندتا گل و چند نوع گل متقابل!😅:)))).

یاداشت های یک جادوگر؟>.<

قراره همه‌ی کسانی توی این وب حضور پیدا می‌کنند،رو طلسم کنید؟>•<

پاسخ:
سلام. سلام.سلام..:))).
بله،یادداشت های یک جادوگر!😊😅🌸
از چه لحاظ!؟آره خب...😅👐🌸🌻🍂🍁

خخخخخخخ خواهش  شما هم 

پاسخ:
سلام. سلام.سلام.:)))
😅😂بله!
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی