۷۸ مطلب با موضوع «سخن» ثبت شده است.

اول تاریکی روبشناس پس از اون سراغ روشنایی برو.توی تاریکی که میشه تنها نور باقی رو دید و توی  اعماق روشنایی که میشه یگانه سایه رو درک کرد.

 

 ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی

از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی

 

چو گل گر خرده‌ای داری خدا را صرف عشرت کن

که قارون را غلط‌ها داد سودای زراندوزی

 

ز جام گل دگر بلبل چنان مست می لعل است

که زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزی

 

به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی

به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی

 

چو امکان خلود ای دل در این فیروزه ایوان نیست

مجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزی

 

طریق کام بخشی چیست ترک کام خود کردن

کلاه سروری آن است کز این ترک بردوزی

 

سخن در پرده می‌گویم چو گل از غنچه بیرون آی

که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی

حافظ🌷

 

نوروزتان مبارک باد!

 

 

نوروز خوانی🌱🌱🌱

 

در این دنیا برای کفری کردن آدم های رذلی که می خواهند همه چیز را از آنچه که هست، برایت سخت تر کنند، راهی بهتر از این نیست که وانمود کنی از هیچ چیز دلخور نیستی.

زندانی از پشت پنجره تمام حیاط روبه روی سلولش را می دید، هوا ابری بود، اما نه‌از باران‌خبری بود و نه برف، تمام سبزه های شبنم زده‌ی شب بر اثر برف، برف های باقیمانده‌ی روی زمین را می بلعیدند...

 

سلام.سلام.سلام!

 

امیرِ جادوگر_تکاور باشما صحبت میکنه!

سلام. سلام.سلام و درود برتمام دوستان عزیز، به علت رفتن به خدمت سربازی ممکنه دیربه‌دیر به اینجا بیام ولی تا فرصتی پیش بیاد به اینجا سرمیزنم، باتشکرفراوان، ارادتمند شما، امیر جادوگر:).

 

 

دوستان، حیرت زده شوید! دستخط  شگفت‌انگیز من!

بنده رو نسترن خانوم دعوت کردند، که خیلی ازشون مچکرم، و بنده به شخصه همه‌ رو به این چالش زیبا دعوت میکنم!😅☁

یک حقیقت را اگر همه‌هم پنهانش کنند، روزی برملا می شود، حالا با فریاد تو، یا سکوت آن...

این روزها از همه چیز حرف میزنند ، ولی یک نفر  برای این همه ی چیزها نمیگوید برای چه؟! مثل بودن یک پاسخ، بدون سؤال...

زمانی که جهل و فساد و ظلم این دنیا رو به تاریکی کشانده، اون وقته که خرد و خوبی و داد و عدالت و ادب نقطه هایی توی اون میدازن، هرچند کوچک، اما همون نور های کوچک اند که برای هرکس که بخواد، روشنایی رو نمایان می کنند...